گفتوگو با مژده دانش پژوه
عروسک هایی برای آشتی کودک با ادبیات
سید کامران علمدهی
روزنامه ایران
۱۳۹۴ چهارشنبه ۲ اردیبهشت
به چشمهایش که نگاه میکنم هزاران حرف دارد؛ حرفهای گفته و ناگفته. حرفهایی از ایده ساخت مدرسه برای ناشنوایان تا آموزش و تألیف برای کودکان، سربرمیگردانم، نورالدین را میبینم همان که زرین کلک را با تصویرگری کتاب کودک پیوند زد. در کنارش توران میرهادی نشسته و از خطوط ناهمگون صورتش میتوان حدس زد که چگونه خود را وقف بچهها کرده تا ادبیات کودک را ارتقا دهد. چند گام به جلو میروم و تابلوی کوچکی حرکتم را کند میکند، «من یار مهربانم»؛ این جمله، در دستان یمینی شریفی است که پس از سالها این شعرش برای مان بهترین توصیفی است که از کتاب میتوان کرد. شاید لحظه سرودن این شعر هیچگاه فکر نمیکرد روزی شکاف عمیقی میان کودکان و کتاب پدیدار شود شکافی که سالها وقت لازم است تا آن را ترمیم کرد. به انتهای سالن که میرسم مرتضی خان ممیز را میبینم که ایستاده به دوردست خیره مانده است و وقتی نگاهش را دنبال میکنم تصاویری که برای بسیاری از کتابها طراحی کرده به ذهنم متبادر میشود. اما چه زیباست که در جایی باشی و بزرگان عرصه ادبیات کودک و نوجوان همه دور هم جمع شده باشند و... اینجا موزه عروسک ملل، نمایشگاه عروسکی پدیدآورندگان و مروجان ادبیات کودک ایران است. قطعاً تعداد این بزرگان باید بیش از عدد بیست و یک باشد اما شرایط و زمان به مژده دانشپژوه سازنده این عروسکها اجازه نداد تا اشخاص تأثیرگذار بیشتری را بسازد. او نقاش است و تصویرگر و این نخستین نمایشگاه عروسکی است که دانشپژوه آن را برگزار کرده است. از میزان استقبال و توجه مخاطبان و بویژه کودکان رضایت دارد و مهمترین هدفش را از برگزاری این نمایشگاه پر کردن شکافی میداند که میان کودکان و ادبیات به وجود آمده است. در عین حال معتقد است توجه و تمرکز بر ادبیات و کتاب کودک بسیار مغفول مانده است و هرکسی در حد توانش باید برای این مهم تلاش کند. مژده دانشپژوه همسر فرهاد اصلانی بازیگر سینماست و قصد دارد در صورت حمایت عروسکهای گروههای دیگر فرهنگی و هنری از جمله بازیگران و موسیقیدانان و اقوام مختلف را بسازد. طرح مباحثی چون چرایی برگزاری این نمایشگاه، اهداف، رویکردها و برنامههای آینده او بهانهای شد تا با او گفتوگویی داشته باشیم که میخوانید.
ظاهراً نخستین بار است که چنین نمایشگاهی را راهاندازی کردهاید. ایده اولیه این نمایشگاه چگونه شکل گرفت؟
ایده این نمایشگاه در ابتدا به پیشنهاد مسعود ناصری که مدیر موزه عروسکی ملل و از اعضای شورای کتاب کودک است شکل گرفت و شاید در ابتدا قصدم این بود که عروسکهایی را بسازم که خودم به شخصه دوست شان داشتم اما پیشنهاد کار در این طرح آنقدر برایم جذابیت و تازگی داشت که با اشتیاق بسیار تصمیم گرفتم کار در این طرح را بپذیرم. حدود پنج ماه پیش در جلسهای که با مدیر موزه عروسکی ملل برگزار کردیم قرار شد لیستی از افراد مرتبط با حوزه ادبیات و تصویرگری کتاب کودک را تهیه کنیم و از میان آنها تعدادی از اشخاص بزرگتر و اثرگذارتر در حوزه کودک و نوجوان را بسازیم که در نهایت تعداد افراد مشخص شده به عدد بیست و یک رسید. ضمن اینکه دوست داشتم کارها تا روز جهانی کتاب کودک آماده شود و اگر میخواستم تعداد عروسکها را بیشتر کنم شاید کار به انتها نمیرسید.
اینکه در مباحث فرهنگی و هنری افراد شناخته شدهتر و از سویی محبوب تری وجود دارند، چه شد که به سراغ افراد شاخص در حوزه کودک رفتید؟
همانطور که گفتم در ابتدا افراد بسیاری در فهرست ابتداییام بود اما مهمترین و اصلیترین دلیلم برای تمرکز در حوزه کودک و نوجوان، مغفول ماندن این حوزه در کشورمان است. به طوری که در همه حوزهها کم و بیش کارهایی صورت میگیرد اما وقتی حوزه کودک به میان میآید، خیلی جدی گرفته نمیشود. از این رو فکر کردم که این حرکت در حد توان و بضاعتم میتواند اثرگذار باشد و سهمی در شناخت و ارتقای بیشتر حوزه کتاب کودک و نوجوان ادا کند. به هرحال باید فراموش نکنیم که حوزه کودک، حوزه بسیار مهمی است و کار و توجه در این حوزه میتواند نقش تعیینکنندهای در مبحث کتابخوانی و سرانه مطالعه در کشورمان داشته باشد. ساخت این عروسکها بهترین شیوه بود یا یکی از راهها برای ارتباط کودکان و نوجوانان با خالقان آثار کودک؟
به اعتقاد من بهترین اما از نگاه برخی شاید یکی از راههای مفید تلقی شود و شاید هم بعضی از افراد ارزشی برای این شیوه قائل نباشند. اما نگاه من کاملاً متفاوت است و فکر میکنم وقتی کودکان عروسک مجسمهای نویسنده یکی از قصههایی را که خواندهاند و تصویرگر جلد کتابی که بتازگی آن را دیدهاند، ملاحظه میکنند حس ارتباط و تعامل بسیار خوبی برایشان ایجاد میشود. به طور قطع بعد از دیدن این عروسکها کودکان وقتی داستان یا اثری از این افراد میخوانند و میبینند بلافاصله تصویر اشخاص در ذهن شان نقش میبندد و همین مسأله برای من از هر چیزی ارزشمندتر است.
ë وقتی به عروسکها و ساختههای شما نگاه میکنیم، تلاش و دقت شما بسیار مشهود و محسوس است. این عروسکها را از روی عکس ساختهاید یا شیوه دیگری را برای ساخت در نظر داشتید؟ فکر میکنم اغلب بازدیدکنندگان همین نظر را داشتند که شباهت و بسیاری از ویژگیهای اشخاص مورد نظر از خطوط چهره تا چگونگی فرم صورت همه چیز به تصویر واقعی شبیه است.
شاید باورش سخت باشد اما من تقریباً اغلب آنها را یا نمیشناختم یا اصلاً از نزدیک با آنها آشنایی نداشتم و فقط با تماشای تصاویر و عکسهای آرشیو شده در شورای کتاب کودک آنها را ساختم. برای نمونه، وقتی کار ساخت عروسک توران میرهادی تمام شد تازه با ایشان قرار گذاشتم و از نزدیک با او آشنا شدم. در همه عروسکها تصاویر و فیلمها تنها الگوهایی بود که عروسکها از روی آن ساخته شد.
جنس این عروسکها فقط از خمیر مجسمهسازی است یا ترکیب دیگری هم در ساخت آن بهکار رفته است؟
علاوه بر خمیر مجسمهسازی که به آن اشاره کردید، آرماتورهای فلزی هم در میان عروسکها بهکار گرفته شده تا فرم بدنی آنها را تشکیل دهد و در واقع همانند یک ستون در داخل عروسک قرار بگیرد. نکتهای که جالب است بدانید آن است که خمیرهای این عروسکها بسیار سریع خشک میشوند و مثل گل نیستند که بتوان تا مدت زمانی به آن شکل داد بنابراین باید خیلی زود و بدون خطا به آن شکل داد وگرنه کار خراب میشود. در طول ساخت این عروسکها هم به خاطر این مشکل بارها ناچار شدم سر و تن عروسکها را با هم عوض کنم تا نتیجه آن چیزی شود که مورد رضایتم باشد.
در شبــــاهت عروسکها با شخصیتهای اصلی تردیدی وجود ندارد اما وقتی از افراد، سازهها و مدلهای کوچکی ساخته میشود تغییراتی در سایز اجزای صورت و در برخی از عروسکها اغراق در بعضی از ویژگیهای صورت مثل پرههای بینی یا برجستگی گونه باعث نشد تا این افراد که در قید حیات هستند، از این سازه عروسکی دلخور و ناراحت شوند؟
شاید در ابتدای کارم این مسأله یکی از دغدغههایی بود که آزارم میداد حتی فکر میکردم که با افرادی که در قید حیات هستند در صورت ناراحتی میتوان رضایت شان را جلب کرد و در ساخت خواستههای آنها را اجابت کرد اما برای افرادی که در قید حیات نبودند نمیشد کاری کرد و این مسأله مرا ناراحت میکرد. اما خوشبختانه پس از آنکه همه کارها ساخته شد. خود اشخاص عروسکهایشان را دیدند و رضایتشان را اعلام کردند و خدا را شکر هیچ یک از بازماندگان و علاقهمندان اشخاص درگذشته هم از ساخت عروسکها انتقاد نکرد و ایرادی هم گرفته نشد.
اتفاقاً جناب هوشنگ مرادی کرمانی و سرکار خانم نوش آفرین انصاری از نخستین کسانی بودند که عروسک شان را در افتتاحیه این نمایشگاه دیدند و از دیدن عروسکها هم استقبال کردند. البته ما تمایل داشتیم تا از بقیه افرادی هم که در قید حیات هستند برای حضور در این نمایشگاه دعوت کنیم که متأسفانه اغلب آنها در سلامت کامل جسمانی نبودند و نتوانستند حضور پیدا کنند.
ë در ترکیب این عروسکها چقدر تلاش کردید تا چهرهها برای کودکان قابل لمس باشد و به تعبیری بچهها بتوانند با آن ارتباط خوب و درستی برقرار کنند؟
راستش اگر میخواستم همه چیز را مو به مو بسازم شاید آن جذابیتی که شما به آن اشاره میکنید ایجاد نمیشد و بچهها با آن ارتباط برقرار نمیکردند اما من همه تلاشم را کردم تا چهرهها را شیرینتر کار کنم و با بهرهگیری از رنگهای شاد و جذاب، تصاویری مهربانتر از آنچه در اصل چهرهها وجود داشته را خلق کنم. البته این بدان معنا نیست که آن افراد در چهرهشان مهربانی وجود نداشته اما به هرحال برای جذابیت کارها لازم بود تا بر غلظت عطوفت و مهربانی چهرهها اغراق بیشتری کنم تا ارتباط راحتتر و سهلتری برای بچهها صورت پذیرد.
ë وقتی بحث مجسمه پیش میآید افراد به ذهنشان یک اثر منحصر به فرد و تکرار ناشدنی متبادر میشود و تقریباً اغلب مخاطبان فکر میکنند که چیزی مثل مجسمه ـ در فضای نمایشگاه و موزهای ـ قابل تولید مجدد و انبوه نیست. اما وقتی صحبت از عروسک میشود بسیاری فکر میکنند که عروسک هم قابل تولید مجدد و هم قابل تولید انبوه است. عروسکهای تولیدی شما از همان قابل تولیدهاست یا غیرقابل تولید؟
حقیقتاً من هیچگاه به فکر تولید مجدد یا تولید انبوه عروسکها نبودهام. از نگاه من هرکدام از این ساختهها فقط یکی است و قابل کپی کردن و تولید مجدد نیست حتی به فرزند یکی از اشخاص داخل فهرست که قول دادهام نمونهای از عروسک پدرش را بسازم، قطعاً عروسکی که خواهم ساخت به لحاظ فرم بدنی و صورت با عروسکی که در این نمایشگاه ساختهام متفاوت و مجزا خواهد بود و هرگز مثل نسخه اول آن را نخواهم ساخت. این عروسکها برای من آنقدر با ارزش هستند که به هیچ عنوان دوست ندارم که نمونهای مثل نمونه اول آن را بسازم و به اصطلاح به سریسازی بیفتم. بیتردید ساخت دومین عروسک ارزش نخستین عروسک را کاملاً از بین خواهد برد و کار به سمت اسباب بازی کشیده میشود.
ë البته تعبیر شما از ارزشگذاری روی آثارتان کاملاً درست و قابل پذیرش است. اما تاکنون به این فکر کردهاید که این عروسکها میتوانند با حضورشان در خانههای کودکان به صورت دکوری تأثیرگذاری به مراتب بهتری داشته باشد. به طوری که وقتی یک کودک کتاب قصههای خوب برای بچههای خوب را میخواند و عروسک شبیهسازی شده زنده یاد مهدی آذر یزدی را میبیند یا تصویر جلد یک کتاب با حضور عروسک زنده یاد مرتضی ممیز همراه میشود، قطعاً تأثیر بیشتر و نافذتری خواهد داشت. شما این مسأله را قبول دارید؟
این مسأله را قبول دارم اما حقیقت امر این است که وقتی سازنده تصمیم میگیرد که کاری را انجام دهد هدف نهاییاش بسیار مهم است. برای کار من هم اگر قرار بود که هدف نهایی این نمایشگاه تولید انبوه عروسکها باشد شاید وضع فرق میکرد و گزینهها جور دیگری انتخاب میشد. اما در این کار از همان ابتدا فقط قصد داشتم تا تعدادی عروسک شاخص در حوزه کودک و نوجوان بسازم تا علاوه بر نمایش برای بچهها در موزه ماندگار شود. به نظرم این ذهنیت و شناخت من از بچهها چنین تصمیمی را برای این طرح رقم زد به گونهای که بچهها با دیدن عروسکها برای دنبال کردن آثار و کارهای این عزیزان ترغیب و تشویق شوند. شاید هم فکر کردم که حضور فیزیکی عروسکها در منازل خیلی نمیتواند به کتابخوانی بچهها کمک کند و به نوعی خیلی نمیتواند تأثیرگذار باشد.
ë شاید در حوزه روزنامه نگاری، برای یک سریال یا یک فیلم نقدی نوشته شود اما قرار نیست با آن نقد، ترکیب فیلم تغییر کند. آن نقد میتواند در آثار آینده عوامل سازنده تأثیرگذار باشد. حال اگر با همین فکر شما بخواهیم به این نقد نگاه کنیم و بگوییم که نوشتن نقد خیلی نمیتواند اثرگذار باشد، به طور کلی باید دور نقد را خط کشید. در کار شما هم بیتردید حضور عروسکها در کنار بچهها حتی در سایز کوچکتر و در باکسهای شیشهای شاید در لحظه اثر نداشته باشد اما در درازمدت کودک با نویسنده، تصویرگر و... کتاب کودک آشنا شده و برای مطالعه شور و شوق بیشتری پیدا میکند.
راستش را بخواهید به این مسأله فکر نکرده بودم. به طور قطع آنطوری که شما گفتید میتواند تأثیرگذار باشد اما در نظر داشته باشید که برای چنین کاری از همان ابتدا باید یک اسپانسر و حامی مالی بزرگی پای کار باشد وگرنه طرح شبیهسازی انبوه عروسکها در همان مراحل ابتدایی به شکست خواهد رسید. اما اگر اسپانسر باشد قطعاً پیشنهاد شما میتوانست در مسیر ارتباطی کودکان و کتاب و ادبیات کودک بسیار کارآمد و مؤثر باشد.
نمایشگاه عروسکها، قسمت دوم و سوم هم دارد یا همانند تولید مجدد عروسکها برای تان فقط یکی است؟!
همان طور که ابتدای این گفتوگو اشاره کردم تعداد اشخاص مورد نظر بسیار بیشتر از این عروسکها بود که بنا به شرایط و اقتضای زمانی نتوانستم تعداد بیشتری از آنها را کار کنم. با این حال پیشنهادهای بسیاری در این راستا شده که مجموعه عروسک هنرمندان سینما، هنرمندان موسیقی و نویسندگان بزرگسال بخشی از آنهاست که البته باید ببینیم تا چه حدی از کار ما استقبال و حمایت میشود تا تصمیم بگیریم که قسمتهای دوم، سوم یا حتی چهارم مجموعه عروسکها را بسازیم.
ë نگهداری این عروسکها به چه صورت است؟ آیا شرایط ویژهای را برای حفظ و صدمه نخوردن نیاز دارد؟
من حدود پنج سال قبل نمونهای از این عروسکها را ساختم و بعد از این سالها دیدم که تغییری نکرده با این حال تصمیم گرفتیم که این عروسکها را در جعبههای شیشهای قرار دهیم و رزومهای کوتاه زیر هر یک بگذاریم تا هم برای مخاطبان جذابیت بصری داشته باشد و هم از خاک و آلودگی مصون بماند چراکه گردگیری عروسکها در درازمدت میتواند عروسکها را تخریب کند. جنس عروسکها به گونهای است که میتواند در مقابل آب و خاک و... آسیبپذیر باشد.
قرار است خانه این عروسکها برای همیشه موزه عروسک ملل باشد؟
بله. این موزه نه تنها خانه عروسکهای من است بلکه خانه بسیاری از عروسکهایی است که پیش از این نمایش داده شده است. در طبقه دوم این موزه محلی مناسب برای هرکدام از عروسکها به همراه شناسنامه آنها تعبیه شده و مخاطبان و علاقهمندان میتوانند در ساعات مشخص شده این موزه از عروسکها دیدن کنند. عروسکهای من هم از هفته آینده در معرض دید علاقهمندان قرار خواهد گرفت.
ë از استقبال کودکان در مدت زمان برگزاری نمایشگاه رضایت دارید؟ میزان استقبال به همان حدی بود که فکر میکردید یا فراتر از انتظارتان بود؟
بهواقع استقبال بسیار خوب بود و شاید در ابتدا فکر نمیکردم که تا این اندازه استقبال صورت گیرد. حتی ارتباطی که بچهها با عروسکها برقرار کردند برایم بسیار جالب و غیر قابل باور بود. وقتی کودکی میآمد و متوجه میشد که مثلاً فلان کتابی را که خوانده نویسندهاش یکی از این عروسکهاست ذوق زده میشد و دلش میخواست که آن را با خود ببرد. بسیاری از والدین آمدند و از من خواستند به خاطر علاقه فرزندانشان یکی از عروسکها را یا به آنها بفروشم یا برایشان نمونهای بسازم که در مجموع برایم بسیار زیبا بود. به هرحال کار و تخصص اصلی من نقاشی است و وقتی در نخستین نمایشگاهم چنین استقبالی را دیدم بسیار دلگرم شدم.
ë حالا که بحث سفارش و فروش در این نمایشگاه مطرح شد و شما هم متقاضیهای متعددی داشتید در فکر آن نیستید که یک کار دومنظوره انجام دهید یعنی هم تولید یک عروسک و ترویج آن در میان خانوادهها و هم بحث مالی و منفعت برای خودتان؟
سفارش کار بسیار زیاد بوده و مخاطبان و علاقه مندان زیادی تقاضای خرید یا سفارش ساخت این عروسکها را داشتند اما واقعاً در حال حاضر به این قضیه فکر نمیکنم. چراکه من عروسک ساز نیستم من نقاشم.
شاید اگر به جنبه مادی این طرح فکر میکردم اصلاً وارد فضای چنین نمایشگاهی نمیشدم و از همان ابتدا میرفتم و عروسکهای فروغ و سایه و شاملو را میساختم که هم مشتریهای بیشتری برای خرید دارند و هم خودم علاقه بسیاری به آنها دارم. اما بواقع بحث فرهنگی و معنوی این کار در اولویت بود، ضمن اینکه نمیگویم که این عروسکها را هم رایگان ساختهام.
ë پروژه بعدیتان مشخص شده؟
صحبتهایی شده و هنوز قطعی نیست. قرار است عروسکهایی برای قومیتهای مختلف بسازم. به طوری که از همه اقوامها دونفر از هنرمندان شاخصشان را که هم شهره هستند و هم بزرگ را بسازیم. مثل مکرمه نقاش خودآموخته که البته باز هم این عروسکها برای بچهها ساخته میشود تا کودکان با خواندن رزومه و شناسنامه آثار با بزرگان قومیتهای مختلف کشورمان آشنا شوند. به اعتقاد من ما هرچقدر هم برای کودکان کارهای فرهنگی کنیم باز هم جا برای کار داریم. کودکان و نوجوانان آیندهسازان این کشورند و ما در حد توان و بضاعتمان باید تلاشمان را در جهت رشد و اعتلای فرهنگ، ادبیات و علم آنها داشته باشیم. اگر امروز کودکانمان را با نویسندگان و خالقان آثار فرهنگی و هنری آشنا کنیم فردا نتایجش در جامعه مشهود خواهد شد.
بدون تعارف همسر شما ـ فرهاد اصلانی ـ از بازیگران باتجربه و کاربلد سینما، تئاتر و تلویزیون است. در واقع به زعم بسیاری او هم میتواند در فهرست شما جای مناسبی داشته باشد. حال ممکن است گروهی که عروسکهایشان را ساختید ارتباطی با گروه بازیگران نداشته باشند. اما به صورت خصوصی عروسک اصلانی را در منزل ساختهاید؟
حقیقتا نه. شاید اگر عروسک فرهاد را میساختم، خوشش میآمد. اما تاکنون تصاویر زیادی از فرهاد و دخترمان کشیدم و نقاشیهای زیادی از آنها دارم. اما بواقع خیلی دوست دارم در نخستین فرصت عروسکهای خانوادهام را درست کنم از پدر و مادرم شروع کنم و فرهاد و حانا را بسازم...
عروسک هایی برای آشتی کودک با ادبیات
سید کامران علمدهی
روزنامه ایران
۱۳۹۴ چهارشنبه ۲ اردیبهشت
به چشمهایش که نگاه میکنم هزاران حرف دارد؛ حرفهای گفته و ناگفته. حرفهایی از ایده ساخت مدرسه برای ناشنوایان تا آموزش و تألیف برای کودکان، سربرمیگردانم، نورالدین را میبینم همان که زرین کلک را با تصویرگری کتاب کودک پیوند زد. در کنارش توران میرهادی نشسته و از خطوط ناهمگون صورتش میتوان حدس زد که چگونه خود را وقف بچهها کرده تا ادبیات کودک را ارتقا دهد. چند گام به جلو میروم و تابلوی کوچکی حرکتم را کند میکند، «من یار مهربانم»؛ این جمله، در دستان یمینی شریفی است که پس از سالها این شعرش برای مان بهترین توصیفی است که از کتاب میتوان کرد. شاید لحظه سرودن این شعر هیچگاه فکر نمیکرد روزی شکاف عمیقی میان کودکان و کتاب پدیدار شود شکافی که سالها وقت لازم است تا آن را ترمیم کرد. به انتهای سالن که میرسم مرتضی خان ممیز را میبینم که ایستاده به دوردست خیره مانده است و وقتی نگاهش را دنبال میکنم تصاویری که برای بسیاری از کتابها طراحی کرده به ذهنم متبادر میشود. اما چه زیباست که در جایی باشی و بزرگان عرصه ادبیات کودک و نوجوان همه دور هم جمع شده باشند و... اینجا موزه عروسک ملل، نمایشگاه عروسکی پدیدآورندگان و مروجان ادبیات کودک ایران است. قطعاً تعداد این بزرگان باید بیش از عدد بیست و یک باشد اما شرایط و زمان به مژده دانشپژوه سازنده این عروسکها اجازه نداد تا اشخاص تأثیرگذار بیشتری را بسازد. او نقاش است و تصویرگر و این نخستین نمایشگاه عروسکی است که دانشپژوه آن را برگزار کرده است. از میزان استقبال و توجه مخاطبان و بویژه کودکان رضایت دارد و مهمترین هدفش را از برگزاری این نمایشگاه پر کردن شکافی میداند که میان کودکان و ادبیات به وجود آمده است. در عین حال معتقد است توجه و تمرکز بر ادبیات و کتاب کودک بسیار مغفول مانده است و هرکسی در حد توانش باید برای این مهم تلاش کند. مژده دانشپژوه همسر فرهاد اصلانی بازیگر سینماست و قصد دارد در صورت حمایت عروسکهای گروههای دیگر فرهنگی و هنری از جمله بازیگران و موسیقیدانان و اقوام مختلف را بسازد. طرح مباحثی چون چرایی برگزاری این نمایشگاه، اهداف، رویکردها و برنامههای آینده او بهانهای شد تا با او گفتوگویی داشته باشیم که میخوانید.
ظاهراً نخستین بار است که چنین نمایشگاهی را راهاندازی کردهاید. ایده اولیه این نمایشگاه چگونه شکل گرفت؟
ایده این نمایشگاه در ابتدا به پیشنهاد مسعود ناصری که مدیر موزه عروسکی ملل و از اعضای شورای کتاب کودک است شکل گرفت و شاید در ابتدا قصدم این بود که عروسکهایی را بسازم که خودم به شخصه دوست شان داشتم اما پیشنهاد کار در این طرح آنقدر برایم جذابیت و تازگی داشت که با اشتیاق بسیار تصمیم گرفتم کار در این طرح را بپذیرم. حدود پنج ماه پیش در جلسهای که با مدیر موزه عروسکی ملل برگزار کردیم قرار شد لیستی از افراد مرتبط با حوزه ادبیات و تصویرگری کتاب کودک را تهیه کنیم و از میان آنها تعدادی از اشخاص بزرگتر و اثرگذارتر در حوزه کودک و نوجوان را بسازیم که در نهایت تعداد افراد مشخص شده به عدد بیست و یک رسید. ضمن اینکه دوست داشتم کارها تا روز جهانی کتاب کودک آماده شود و اگر میخواستم تعداد عروسکها را بیشتر کنم شاید کار به انتها نمیرسید.
اینکه در مباحث فرهنگی و هنری افراد شناخته شدهتر و از سویی محبوب تری وجود دارند، چه شد که به سراغ افراد شاخص در حوزه کودک رفتید؟
همانطور که گفتم در ابتدا افراد بسیاری در فهرست ابتداییام بود اما مهمترین و اصلیترین دلیلم برای تمرکز در حوزه کودک و نوجوان، مغفول ماندن این حوزه در کشورمان است. به طوری که در همه حوزهها کم و بیش کارهایی صورت میگیرد اما وقتی حوزه کودک به میان میآید، خیلی جدی گرفته نمیشود. از این رو فکر کردم که این حرکت در حد توان و بضاعتم میتواند اثرگذار باشد و سهمی در شناخت و ارتقای بیشتر حوزه کتاب کودک و نوجوان ادا کند. به هرحال باید فراموش نکنیم که حوزه کودک، حوزه بسیار مهمی است و کار و توجه در این حوزه میتواند نقش تعیینکنندهای در مبحث کتابخوانی و سرانه مطالعه در کشورمان داشته باشد. ساخت این عروسکها بهترین شیوه بود یا یکی از راهها برای ارتباط کودکان و نوجوانان با خالقان آثار کودک؟
به اعتقاد من بهترین اما از نگاه برخی شاید یکی از راههای مفید تلقی شود و شاید هم بعضی از افراد ارزشی برای این شیوه قائل نباشند. اما نگاه من کاملاً متفاوت است و فکر میکنم وقتی کودکان عروسک مجسمهای نویسنده یکی از قصههایی را که خواندهاند و تصویرگر جلد کتابی که بتازگی آن را دیدهاند، ملاحظه میکنند حس ارتباط و تعامل بسیار خوبی برایشان ایجاد میشود. به طور قطع بعد از دیدن این عروسکها کودکان وقتی داستان یا اثری از این افراد میخوانند و میبینند بلافاصله تصویر اشخاص در ذهن شان نقش میبندد و همین مسأله برای من از هر چیزی ارزشمندتر است.
ë وقتی به عروسکها و ساختههای شما نگاه میکنیم، تلاش و دقت شما بسیار مشهود و محسوس است. این عروسکها را از روی عکس ساختهاید یا شیوه دیگری را برای ساخت در نظر داشتید؟ فکر میکنم اغلب بازدیدکنندگان همین نظر را داشتند که شباهت و بسیاری از ویژگیهای اشخاص مورد نظر از خطوط چهره تا چگونگی فرم صورت همه چیز به تصویر واقعی شبیه است.
شاید باورش سخت باشد اما من تقریباً اغلب آنها را یا نمیشناختم یا اصلاً از نزدیک با آنها آشنایی نداشتم و فقط با تماشای تصاویر و عکسهای آرشیو شده در شورای کتاب کودک آنها را ساختم. برای نمونه، وقتی کار ساخت عروسک توران میرهادی تمام شد تازه با ایشان قرار گذاشتم و از نزدیک با او آشنا شدم. در همه عروسکها تصاویر و فیلمها تنها الگوهایی بود که عروسکها از روی آن ساخته شد.
جنس این عروسکها فقط از خمیر مجسمهسازی است یا ترکیب دیگری هم در ساخت آن بهکار رفته است؟
علاوه بر خمیر مجسمهسازی که به آن اشاره کردید، آرماتورهای فلزی هم در میان عروسکها بهکار گرفته شده تا فرم بدنی آنها را تشکیل دهد و در واقع همانند یک ستون در داخل عروسک قرار بگیرد. نکتهای که جالب است بدانید آن است که خمیرهای این عروسکها بسیار سریع خشک میشوند و مثل گل نیستند که بتوان تا مدت زمانی به آن شکل داد بنابراین باید خیلی زود و بدون خطا به آن شکل داد وگرنه کار خراب میشود. در طول ساخت این عروسکها هم به خاطر این مشکل بارها ناچار شدم سر و تن عروسکها را با هم عوض کنم تا نتیجه آن چیزی شود که مورد رضایتم باشد.
در شبــــاهت عروسکها با شخصیتهای اصلی تردیدی وجود ندارد اما وقتی از افراد، سازهها و مدلهای کوچکی ساخته میشود تغییراتی در سایز اجزای صورت و در برخی از عروسکها اغراق در بعضی از ویژگیهای صورت مثل پرههای بینی یا برجستگی گونه باعث نشد تا این افراد که در قید حیات هستند، از این سازه عروسکی دلخور و ناراحت شوند؟
شاید در ابتدای کارم این مسأله یکی از دغدغههایی بود که آزارم میداد حتی فکر میکردم که با افرادی که در قید حیات هستند در صورت ناراحتی میتوان رضایت شان را جلب کرد و در ساخت خواستههای آنها را اجابت کرد اما برای افرادی که در قید حیات نبودند نمیشد کاری کرد و این مسأله مرا ناراحت میکرد. اما خوشبختانه پس از آنکه همه کارها ساخته شد. خود اشخاص عروسکهایشان را دیدند و رضایتشان را اعلام کردند و خدا را شکر هیچ یک از بازماندگان و علاقهمندان اشخاص درگذشته هم از ساخت عروسکها انتقاد نکرد و ایرادی هم گرفته نشد.
اتفاقاً جناب هوشنگ مرادی کرمانی و سرکار خانم نوش آفرین انصاری از نخستین کسانی بودند که عروسک شان را در افتتاحیه این نمایشگاه دیدند و از دیدن عروسکها هم استقبال کردند. البته ما تمایل داشتیم تا از بقیه افرادی هم که در قید حیات هستند برای حضور در این نمایشگاه دعوت کنیم که متأسفانه اغلب آنها در سلامت کامل جسمانی نبودند و نتوانستند حضور پیدا کنند.
ë در ترکیب این عروسکها چقدر تلاش کردید تا چهرهها برای کودکان قابل لمس باشد و به تعبیری بچهها بتوانند با آن ارتباط خوب و درستی برقرار کنند؟
راستش اگر میخواستم همه چیز را مو به مو بسازم شاید آن جذابیتی که شما به آن اشاره میکنید ایجاد نمیشد و بچهها با آن ارتباط برقرار نمیکردند اما من همه تلاشم را کردم تا چهرهها را شیرینتر کار کنم و با بهرهگیری از رنگهای شاد و جذاب، تصاویری مهربانتر از آنچه در اصل چهرهها وجود داشته را خلق کنم. البته این بدان معنا نیست که آن افراد در چهرهشان مهربانی وجود نداشته اما به هرحال برای جذابیت کارها لازم بود تا بر غلظت عطوفت و مهربانی چهرهها اغراق بیشتری کنم تا ارتباط راحتتر و سهلتری برای بچهها صورت پذیرد.
ë وقتی بحث مجسمه پیش میآید افراد به ذهنشان یک اثر منحصر به فرد و تکرار ناشدنی متبادر میشود و تقریباً اغلب مخاطبان فکر میکنند که چیزی مثل مجسمه ـ در فضای نمایشگاه و موزهای ـ قابل تولید مجدد و انبوه نیست. اما وقتی صحبت از عروسک میشود بسیاری فکر میکنند که عروسک هم قابل تولید مجدد و هم قابل تولید انبوه است. عروسکهای تولیدی شما از همان قابل تولیدهاست یا غیرقابل تولید؟
حقیقتاً من هیچگاه به فکر تولید مجدد یا تولید انبوه عروسکها نبودهام. از نگاه من هرکدام از این ساختهها فقط یکی است و قابل کپی کردن و تولید مجدد نیست حتی به فرزند یکی از اشخاص داخل فهرست که قول دادهام نمونهای از عروسک پدرش را بسازم، قطعاً عروسکی که خواهم ساخت به لحاظ فرم بدنی و صورت با عروسکی که در این نمایشگاه ساختهام متفاوت و مجزا خواهد بود و هرگز مثل نسخه اول آن را نخواهم ساخت. این عروسکها برای من آنقدر با ارزش هستند که به هیچ عنوان دوست ندارم که نمونهای مثل نمونه اول آن را بسازم و به اصطلاح به سریسازی بیفتم. بیتردید ساخت دومین عروسک ارزش نخستین عروسک را کاملاً از بین خواهد برد و کار به سمت اسباب بازی کشیده میشود.
ë البته تعبیر شما از ارزشگذاری روی آثارتان کاملاً درست و قابل پذیرش است. اما تاکنون به این فکر کردهاید که این عروسکها میتوانند با حضورشان در خانههای کودکان به صورت دکوری تأثیرگذاری به مراتب بهتری داشته باشد. به طوری که وقتی یک کودک کتاب قصههای خوب برای بچههای خوب را میخواند و عروسک شبیهسازی شده زنده یاد مهدی آذر یزدی را میبیند یا تصویر جلد یک کتاب با حضور عروسک زنده یاد مرتضی ممیز همراه میشود، قطعاً تأثیر بیشتر و نافذتری خواهد داشت. شما این مسأله را قبول دارید؟
این مسأله را قبول دارم اما حقیقت امر این است که وقتی سازنده تصمیم میگیرد که کاری را انجام دهد هدف نهاییاش بسیار مهم است. برای کار من هم اگر قرار بود که هدف نهایی این نمایشگاه تولید انبوه عروسکها باشد شاید وضع فرق میکرد و گزینهها جور دیگری انتخاب میشد. اما در این کار از همان ابتدا فقط قصد داشتم تا تعدادی عروسک شاخص در حوزه کودک و نوجوان بسازم تا علاوه بر نمایش برای بچهها در موزه ماندگار شود. به نظرم این ذهنیت و شناخت من از بچهها چنین تصمیمی را برای این طرح رقم زد به گونهای که بچهها با دیدن عروسکها برای دنبال کردن آثار و کارهای این عزیزان ترغیب و تشویق شوند. شاید هم فکر کردم که حضور فیزیکی عروسکها در منازل خیلی نمیتواند به کتابخوانی بچهها کمک کند و به نوعی خیلی نمیتواند تأثیرگذار باشد.
ë شاید در حوزه روزنامه نگاری، برای یک سریال یا یک فیلم نقدی نوشته شود اما قرار نیست با آن نقد، ترکیب فیلم تغییر کند. آن نقد میتواند در آثار آینده عوامل سازنده تأثیرگذار باشد. حال اگر با همین فکر شما بخواهیم به این نقد نگاه کنیم و بگوییم که نوشتن نقد خیلی نمیتواند اثرگذار باشد، به طور کلی باید دور نقد را خط کشید. در کار شما هم بیتردید حضور عروسکها در کنار بچهها حتی در سایز کوچکتر و در باکسهای شیشهای شاید در لحظه اثر نداشته باشد اما در درازمدت کودک با نویسنده، تصویرگر و... کتاب کودک آشنا شده و برای مطالعه شور و شوق بیشتری پیدا میکند.
راستش را بخواهید به این مسأله فکر نکرده بودم. به طور قطع آنطوری که شما گفتید میتواند تأثیرگذار باشد اما در نظر داشته باشید که برای چنین کاری از همان ابتدا باید یک اسپانسر و حامی مالی بزرگی پای کار باشد وگرنه طرح شبیهسازی انبوه عروسکها در همان مراحل ابتدایی به شکست خواهد رسید. اما اگر اسپانسر باشد قطعاً پیشنهاد شما میتوانست در مسیر ارتباطی کودکان و کتاب و ادبیات کودک بسیار کارآمد و مؤثر باشد.
نمایشگاه عروسکها، قسمت دوم و سوم هم دارد یا همانند تولید مجدد عروسکها برای تان فقط یکی است؟!
همان طور که ابتدای این گفتوگو اشاره کردم تعداد اشخاص مورد نظر بسیار بیشتر از این عروسکها بود که بنا به شرایط و اقتضای زمانی نتوانستم تعداد بیشتری از آنها را کار کنم. با این حال پیشنهادهای بسیاری در این راستا شده که مجموعه عروسک هنرمندان سینما، هنرمندان موسیقی و نویسندگان بزرگسال بخشی از آنهاست که البته باید ببینیم تا چه حدی از کار ما استقبال و حمایت میشود تا تصمیم بگیریم که قسمتهای دوم، سوم یا حتی چهارم مجموعه عروسکها را بسازیم.
ë نگهداری این عروسکها به چه صورت است؟ آیا شرایط ویژهای را برای حفظ و صدمه نخوردن نیاز دارد؟
من حدود پنج سال قبل نمونهای از این عروسکها را ساختم و بعد از این سالها دیدم که تغییری نکرده با این حال تصمیم گرفتیم که این عروسکها را در جعبههای شیشهای قرار دهیم و رزومهای کوتاه زیر هر یک بگذاریم تا هم برای مخاطبان جذابیت بصری داشته باشد و هم از خاک و آلودگی مصون بماند چراکه گردگیری عروسکها در درازمدت میتواند عروسکها را تخریب کند. جنس عروسکها به گونهای است که میتواند در مقابل آب و خاک و... آسیبپذیر باشد.
قرار است خانه این عروسکها برای همیشه موزه عروسک ملل باشد؟
بله. این موزه نه تنها خانه عروسکهای من است بلکه خانه بسیاری از عروسکهایی است که پیش از این نمایش داده شده است. در طبقه دوم این موزه محلی مناسب برای هرکدام از عروسکها به همراه شناسنامه آنها تعبیه شده و مخاطبان و علاقهمندان میتوانند در ساعات مشخص شده این موزه از عروسکها دیدن کنند. عروسکهای من هم از هفته آینده در معرض دید علاقهمندان قرار خواهد گرفت.
ë از استقبال کودکان در مدت زمان برگزاری نمایشگاه رضایت دارید؟ میزان استقبال به همان حدی بود که فکر میکردید یا فراتر از انتظارتان بود؟
بهواقع استقبال بسیار خوب بود و شاید در ابتدا فکر نمیکردم که تا این اندازه استقبال صورت گیرد. حتی ارتباطی که بچهها با عروسکها برقرار کردند برایم بسیار جالب و غیر قابل باور بود. وقتی کودکی میآمد و متوجه میشد که مثلاً فلان کتابی را که خوانده نویسندهاش یکی از این عروسکهاست ذوق زده میشد و دلش میخواست که آن را با خود ببرد. بسیاری از والدین آمدند و از من خواستند به خاطر علاقه فرزندانشان یکی از عروسکها را یا به آنها بفروشم یا برایشان نمونهای بسازم که در مجموع برایم بسیار زیبا بود. به هرحال کار و تخصص اصلی من نقاشی است و وقتی در نخستین نمایشگاهم چنین استقبالی را دیدم بسیار دلگرم شدم.
ë حالا که بحث سفارش و فروش در این نمایشگاه مطرح شد و شما هم متقاضیهای متعددی داشتید در فکر آن نیستید که یک کار دومنظوره انجام دهید یعنی هم تولید یک عروسک و ترویج آن در میان خانوادهها و هم بحث مالی و منفعت برای خودتان؟
سفارش کار بسیار زیاد بوده و مخاطبان و علاقه مندان زیادی تقاضای خرید یا سفارش ساخت این عروسکها را داشتند اما واقعاً در حال حاضر به این قضیه فکر نمیکنم. چراکه من عروسک ساز نیستم من نقاشم.
شاید اگر به جنبه مادی این طرح فکر میکردم اصلاً وارد فضای چنین نمایشگاهی نمیشدم و از همان ابتدا میرفتم و عروسکهای فروغ و سایه و شاملو را میساختم که هم مشتریهای بیشتری برای خرید دارند و هم خودم علاقه بسیاری به آنها دارم. اما بواقع بحث فرهنگی و معنوی این کار در اولویت بود، ضمن اینکه نمیگویم که این عروسکها را هم رایگان ساختهام.
ë پروژه بعدیتان مشخص شده؟
صحبتهایی شده و هنوز قطعی نیست. قرار است عروسکهایی برای قومیتهای مختلف بسازم. به طوری که از همه اقوامها دونفر از هنرمندان شاخصشان را که هم شهره هستند و هم بزرگ را بسازیم. مثل مکرمه نقاش خودآموخته که البته باز هم این عروسکها برای بچهها ساخته میشود تا کودکان با خواندن رزومه و شناسنامه آثار با بزرگان قومیتهای مختلف کشورمان آشنا شوند. به اعتقاد من ما هرچقدر هم برای کودکان کارهای فرهنگی کنیم باز هم جا برای کار داریم. کودکان و نوجوانان آیندهسازان این کشورند و ما در حد توان و بضاعتمان باید تلاشمان را در جهت رشد و اعتلای فرهنگ، ادبیات و علم آنها داشته باشیم. اگر امروز کودکانمان را با نویسندگان و خالقان آثار فرهنگی و هنری آشنا کنیم فردا نتایجش در جامعه مشهود خواهد شد.
بدون تعارف همسر شما ـ فرهاد اصلانی ـ از بازیگران باتجربه و کاربلد سینما، تئاتر و تلویزیون است. در واقع به زعم بسیاری او هم میتواند در فهرست شما جای مناسبی داشته باشد. حال ممکن است گروهی که عروسکهایشان را ساختید ارتباطی با گروه بازیگران نداشته باشند. اما به صورت خصوصی عروسک اصلانی را در منزل ساختهاید؟
حقیقتا نه. شاید اگر عروسک فرهاد را میساختم، خوشش میآمد. اما تاکنون تصاویر زیادی از فرهاد و دخترمان کشیدم و نقاشیهای زیادی از آنها دارم. اما بواقع خیلی دوست دارم در نخستین فرصت عروسکهای خانوادهام را درست کنم از پدر و مادرم شروع کنم و فرهاد و حانا را بسازم...