گل آقا
۱۳۸۸ شنبه ۲۸ آذر
سيد علی کاشفی خوانساری
پنجاه سال با بچهها
پيش از هر چيز بايد بگويم که من عباس يميني شريف را نمي شناسم. توفيق ديدار و هم کاري و يا هم عصري با او را نداشتم. او دو سال پيش از آن که من وارد دنياي مطبوعات و ادبيات شوم از دنيا رفته بود. اما در طول اين نزديک به ۲۰ سال هم او را نشناختم. از او کم شنيدم و کم خواندم. امروز احساس مي کنم يک جاي کار مي لنگد. چرا بزرگتر هاي ادبيات کودک، کمتر از يميني مي گويند و گفته اند و مي نويسند و نوشته اند؟ و چرا او با نوعي بايکوت و سکوت معني دار روبه رو شده است؟ از قديمي ترهاي ادبيات کودک، دو ايراد بر يميني شريف شنيده ام. يکي آن که شعرهايش نظم هاي ساده و آموزشي و فاقد عنصر زيبايي شناسي است و ديگر آن که براي شاه و فرح و وليعهد شعر گفته است. با اين حال گمان مي کنم اگر کمي انصاف داشته باشيم، اذعان خواهيم کرد که داشته ها، کرده ها و آورده هاي او بسيار بيشتر از چنين نقص هايي است. به نظر من، يميني شريف را بيش و پيش از آن که بتوان با صفت شاعر تعريف کرد و بر اساس کيفيت و يا محتواي شعرهايش ارزيابي کرد، بايد با يک صفت اخلاقي و يک تخصص و مشغله ديگر شناخت. يميني بي شک يک دوستدار کودکان بود. در اين ترديدي نيست. او حدود پنجاه سال فقط به بچه ها انديشيد و فقط براي بچه ها کار کرد. اين مسئله را به روشني مي توان در کارنامه او مشاهده کرد. خودش هم بارها و بيش از صفت و مميزه ديگري خود را چنين معرفي کرده است
من دوستدار با وفاي کودکانم
من از دل و جان دوستداري جاودانم
من آنچه از دستم برآمد با دل و جان
کردم براي کودکان خوب ايران
من کودکان را دوست دارم از دل و جان
تا زنده هستم مي نويسم بهر آنان
* * * * *
من نغمه سراي کودکانم
شاد است ز مهرشان روانم
عباس يميني شريفم
گيريد ز کودکان نشانم
ديگر مشخصه يميني شريف که کمتر از آن سخن رفته است، روزنامه نگاري اوست.اولين اشعار او در سال ۱۳۲۱ در مجله نونهالان به چاپ رسيد و خودش کار حرفه اي مطبوعاتي را از سال ۱۳۲۳ در مجله بازي کودکان آغاز کرد. سال ۱۳۲۸مديريت مجلات دانش آموز و سازمان جوانان شير و خورشيد سرخ را پذيرفت و از سال ۱۳۳۵ که کيهان بچه ها را راه اندازي کرد تا سال ۱۳۵۸ به طور منظم و هفتگي به انتشار اين مجله پرداخت.در کنار اين ها بايد مقالاتي را که درباره کودکان در روزنامه کيهان مي نوشت و آثاري که در مجله سخن، مجله دانش سراي عالي، تهران مصور کوچولوها و روزنامه ها و مجلات ديگر داشت، در نظر داشت. به اين ترتيب بايد گفت تعداد مجلاتي که يميني شريف پديد آورد در مقايسه با ۳۵ عنوان کتاب او، حجمي چند ده برابر دارد. نکته اي که درباره يميني شريف روزنامه نگار لازم مي دانم اشاره کنم، عملکرد او در روزنامه کيهان بچه ها در روزهاي انقلاب در سال ۱۳۵۸ است. يميني شريف مدير مسوول و در کنار جعفر بديعي يکي از دو رکن اصلي کيهان بچه ها بود. کيهان بچه ها همگام با ديگر نشريات در اعتصاب سراسري مطبوعات در آذر و دي ۵۸ شرکت کرد و قبل و بعد از آن مطالب انقلابي صريح و روشني داشت که در هيچ يک از مجلات کودکان آن زمان - حتي در ميان نشريات مذهبي کودک که در قم منتشر مي شد - نمونه نداشت. يميني تا مرداد۵۸ مدير کيهان بچه ها بود و آناني که اشعار سفارشي او در ساله هاي قبل را ملاک قضاوت قرار مي دهند خوب است به نشريه او در سال۵۷ و ۵۸ هم نگاهي بيندازند. يميني شريف پس از آن هم در ايران ماند و به فعاليت هاي آموزشي، نگارشي و انتشاراتي پرداخت. آنچه که از ظاهر کار بر مي آيد او در سالهاي آخر عمر با بي مهري ها و کم توجهي هايي روبه رو بوده است. در اشعار آن سالهايش از "داوري هاي نپخته" و "بدگويي رجزخوان" ناليده است و از کساني که از "خودپسندي" خود را "معيار ذوق انسان" مي دانند. او اذعان دارد که در حد ذوق و توان خود اشعاري ساده و مفيد پديد آورده و بيش از اين ادعايي نداشته است. يميني شريف در نوشته هاي روزهاي تنهايي، با تواضع و صداقت اشعار مصطفي رحماندوست، اسدالله شعباني، جعفر ابراهيمي و ناصر کشاورز را ستوده است. به هر رو، گذشت زمان تب طرفداري ها و مخالفت ها را فرومي نشاند و جايگاه تاريخي هر کس را نشان مي دهد. يميني شريف مثل هر انسان ديگري قاعدتا محاسن و معايبي داشته و آثارش قوت و ضعف هايي دارد. اما بچه هاي ايران از پنجاه سال پيش تاکنون شعرهايي از او را به ياد دارند:
ما گل هاي خندانيم
فرزندان ايرانيم
ايران پاک خود را
مانند جان مي دانيم...
من يار مهربانم
دانا و خوش زبانم
گويم سخن فراوان
با آن که بي زبانم...
به دست خود درختي مي فشانم
به پايش جوي آبي مي کشانم...
سخن را با شعر کوتاهي از يميني شريف درباره خدا به پايان مي برم. خداوند او را غريق رحمت خود گرداند
خداوند جهان داناست
خداي مهربان بيناست
به هر حالي که ما باشيم
خداي خوب ما با ماست
خدا ما را به هر کاري
به مهر خود کند ياري
خدا ما را نگه دارد
چه در خواب و چه بيداري
به هر جايي خداي ما
رساند روزي ما را
خداوندي که ما داريم
ندارد در جهان همتا
پيش از هر چيز بايد بگويم که من عباس يميني شريف را نمي شناسم. توفيق ديدار و هم کاري و يا هم عصري با او را نداشتم. او دو سال پيش از آن که من وارد دنياي مطبوعات و ادبيات شوم از دنيا رفته بود. اما در طول اين نزديک به ۲۰ سال هم او را نشناختم. از او کم شنيدم و کم خواندم. امروز احساس مي کنم يک جاي کار مي لنگد. چرا بزرگتر هاي ادبيات کودک، کمتر از يميني مي گويند و گفته اند و مي نويسند و نوشته اند؟ و چرا او با نوعي بايکوت و سکوت معني دار روبه رو شده است؟ از قديمي ترهاي ادبيات کودک، دو ايراد بر يميني شريف شنيده ام. يکي آن که شعرهايش نظم هاي ساده و آموزشي و فاقد عنصر زيبايي شناسي است و ديگر آن که براي شاه و فرح و وليعهد شعر گفته است. با اين حال گمان مي کنم اگر کمي انصاف داشته باشيم، اذعان خواهيم کرد که داشته ها، کرده ها و آورده هاي او بسيار بيشتر از چنين نقص هايي است. به نظر من، يميني شريف را بيش و پيش از آن که بتوان با صفت شاعر تعريف کرد و بر اساس کيفيت و يا محتواي شعرهايش ارزيابي کرد، بايد با يک صفت اخلاقي و يک تخصص و مشغله ديگر شناخت. يميني بي شک يک دوستدار کودکان بود. در اين ترديدي نيست. او حدود پنجاه سال فقط به بچه ها انديشيد و فقط براي بچه ها کار کرد. اين مسئله را به روشني مي توان در کارنامه او مشاهده کرد. خودش هم بارها و بيش از صفت و مميزه ديگري خود را چنين معرفي کرده است
من دوستدار با وفاي کودکانم
من از دل و جان دوستداري جاودانم
من آنچه از دستم برآمد با دل و جان
کردم براي کودکان خوب ايران
من کودکان را دوست دارم از دل و جان
تا زنده هستم مي نويسم بهر آنان
* * * * *
من نغمه سراي کودکانم
شاد است ز مهرشان روانم
عباس يميني شريفم
گيريد ز کودکان نشانم
ديگر مشخصه يميني شريف که کمتر از آن سخن رفته است، روزنامه نگاري اوست.اولين اشعار او در سال ۱۳۲۱ در مجله نونهالان به چاپ رسيد و خودش کار حرفه اي مطبوعاتي را از سال ۱۳۲۳ در مجله بازي کودکان آغاز کرد. سال ۱۳۲۸مديريت مجلات دانش آموز و سازمان جوانان شير و خورشيد سرخ را پذيرفت و از سال ۱۳۳۵ که کيهان بچه ها را راه اندازي کرد تا سال ۱۳۵۸ به طور منظم و هفتگي به انتشار اين مجله پرداخت.در کنار اين ها بايد مقالاتي را که درباره کودکان در روزنامه کيهان مي نوشت و آثاري که در مجله سخن، مجله دانش سراي عالي، تهران مصور کوچولوها و روزنامه ها و مجلات ديگر داشت، در نظر داشت. به اين ترتيب بايد گفت تعداد مجلاتي که يميني شريف پديد آورد در مقايسه با ۳۵ عنوان کتاب او، حجمي چند ده برابر دارد. نکته اي که درباره يميني شريف روزنامه نگار لازم مي دانم اشاره کنم، عملکرد او در روزنامه کيهان بچه ها در روزهاي انقلاب در سال ۱۳۵۸ است. يميني شريف مدير مسوول و در کنار جعفر بديعي يکي از دو رکن اصلي کيهان بچه ها بود. کيهان بچه ها همگام با ديگر نشريات در اعتصاب سراسري مطبوعات در آذر و دي ۵۸ شرکت کرد و قبل و بعد از آن مطالب انقلابي صريح و روشني داشت که در هيچ يک از مجلات کودکان آن زمان - حتي در ميان نشريات مذهبي کودک که در قم منتشر مي شد - نمونه نداشت. يميني تا مرداد۵۸ مدير کيهان بچه ها بود و آناني که اشعار سفارشي او در ساله هاي قبل را ملاک قضاوت قرار مي دهند خوب است به نشريه او در سال۵۷ و ۵۸ هم نگاهي بيندازند. يميني شريف پس از آن هم در ايران ماند و به فعاليت هاي آموزشي، نگارشي و انتشاراتي پرداخت. آنچه که از ظاهر کار بر مي آيد او در سالهاي آخر عمر با بي مهري ها و کم توجهي هايي روبه رو بوده است. در اشعار آن سالهايش از "داوري هاي نپخته" و "بدگويي رجزخوان" ناليده است و از کساني که از "خودپسندي" خود را "معيار ذوق انسان" مي دانند. او اذعان دارد که در حد ذوق و توان خود اشعاري ساده و مفيد پديد آورده و بيش از اين ادعايي نداشته است. يميني شريف در نوشته هاي روزهاي تنهايي، با تواضع و صداقت اشعار مصطفي رحماندوست، اسدالله شعباني، جعفر ابراهيمي و ناصر کشاورز را ستوده است. به هر رو، گذشت زمان تب طرفداري ها و مخالفت ها را فرومي نشاند و جايگاه تاريخي هر کس را نشان مي دهد. يميني شريف مثل هر انسان ديگري قاعدتا محاسن و معايبي داشته و آثارش قوت و ضعف هايي دارد. اما بچه هاي ايران از پنجاه سال پيش تاکنون شعرهايي از او را به ياد دارند:
ما گل هاي خندانيم
فرزندان ايرانيم
ايران پاک خود را
مانند جان مي دانيم...
من يار مهربانم
دانا و خوش زبانم
گويم سخن فراوان
با آن که بي زبانم...
به دست خود درختي مي فشانم
به پايش جوي آبي مي کشانم...
سخن را با شعر کوتاهي از يميني شريف درباره خدا به پايان مي برم. خداوند او را غريق رحمت خود گرداند
خداوند جهان داناست
خداي مهربان بيناست
به هر حالي که ما باشيم
خداي خوب ما با ماست
خدا ما را به هر کاري
به مهر خود کند ياري
خدا ما را نگه دارد
چه در خواب و چه بيداري
به هر جايي خداي ما
رساند روزي ما را
خداوندي که ما داريم
ندارد در جهان همتا