فرزندان ايران
ما گلهاي خندانيم
فرزندان ايرانيم
ايران پاك خود را
مانند جان مي دانيم
ما بايد دانا باشيم
هشيارو بينا باشيم
ازبهر حفظ ايران
بايد توانا باشيم
آباد باشي اي ايران
آزاد باشي اي ايران
ازما فرزندان خود
دلشاد باشي اي ايران
كتاب
من يار مهربانم
دانا و خوش بیانم
گويم سخن فراوان
با آن كه بي زبانم
پندت دهم فراوان
من يار پند دانم
من دوستي هنرمند
با سود و بي زيانم
از من مباش غافل
من يار مهربانم
من يار مهربانم
دانا و خوش بیانم
گويم سخن فراوان
با آن كه بي زبانم
پندت دهم فراوان
من يار پند دانم
من دوستي هنرمند
با سود و بي زيانم
از من مباش غافل
من يار مهربانم
من و ماه
اي ماه آسمانی
امشب شدي كماني
مي آورد به دلها
نور تو شادماني
شبها مكن فراموش
ما را ز پاسباني
روز از تمام چشمان
خود را كني تو پنهان
خواهي تو را نبيند
شب مي شوي نمايان
پنهان چگونه ماند
روي سفيد تابان
آن دور دور از ما
بي همنشين و تنها
در آسمان گرفتي
آن بالا بالاها جا
تا آنكه از بلندي
ما را كني تماشا؟
اي ماه شب پرستم
من در پي تو هستم
شبها به روي زيبات
چشمان خود نبستم
امشب كبوتري شو
بنشين به روي دستم
تا كم كمك كنم ناز
با من بخواني آواز
بازي كنيم و شادي
با هم كنيم پرواز
صبح سحر به جايت
برگردي از زمين باز
نه، نه، در آسمان باش
بين ستارگان باش
آنها چو كودكان اند
مادر براي شان باش
با هر كدام از آنها
غمخوار و مهربان باش
اي ماه آسمانی
امشب شدي كماني
مي آورد به دلها
نور تو شادماني
شبها مكن فراموش
ما را ز پاسباني
روز از تمام چشمان
خود را كني تو پنهان
خواهي تو را نبيند
شب مي شوي نمايان
پنهان چگونه ماند
روي سفيد تابان
آن دور دور از ما
بي همنشين و تنها
در آسمان گرفتي
آن بالا بالاها جا
تا آنكه از بلندي
ما را كني تماشا؟
اي ماه شب پرستم
من در پي تو هستم
شبها به روي زيبات
چشمان خود نبستم
امشب كبوتري شو
بنشين به روي دستم
تا كم كمك كنم ناز
با من بخواني آواز
بازي كنيم و شادي
با هم كنيم پرواز
صبح سحر به جايت
برگردي از زمين باز
نه، نه، در آسمان باش
بين ستارگان باش
آنها چو كودكان اند
مادر براي شان باش
با هر كدام از آنها
غمخوار و مهربان باش
صبح شد
شد صبح و خورشيد
تابيد و خنديد
بر هر چه خنديد
شد شاد و تابيد
شد باز گلها
خوشرنگ و زيبا
سرها گرفتند
با ناز بالا
پروانه ها باز
با هم به پرواز
بر گل نشينند
چون گل شود باز
گنجشك دلشاد
جيك جيك سر داد
پر زد هوا رفت
با پرپر باد
شد شهر بيدار
با شور بسيار
رفتند مردم
شاد از پي كار
شد صبح و خورشيد
تابيد و خنديد
بر هر چه خنديد
شد شاد و تابيد
شد باز گلها
خوشرنگ و زيبا
سرها گرفتند
با ناز بالا
پروانه ها باز
با هم به پرواز
بر گل نشينند
چون گل شود باز
گنجشك دلشاد
جيك جيك سر داد
پر زد هوا رفت
با پرپر باد
شد شهر بيدار
با شور بسيار
رفتند مردم
شاد از پي كار
چشمك بزن ستاره
شـــــــد ابـــر پاره پاره
چشمــك بزن ستاره
كردي دل مـــرا شـــــاد
تابـــان شدي دوباره
ديدي كه دارمت دوست
كردي به من اشـاره
چشمك بزن ستاره
شـــد ابر پاره پاره
در روز ناپــديـــــــدي
شب روشن و سپيدي
در ابـــرهــــاي تيـــره
چــون نقطــه اميـــدي
پنــــهان شـوي اگر باز
ديدي مـــرا نديــــدي
چشمك بزن ستاره
شـــد ابر پاره پاره
با هـر مسافــــري يار
با دوستــــان وفــادار
شبهاي سرد وخاموش
من خوابم و تو بيــدار
با نـــــور آسمــــــاني
بـــر ما شــوي پديدار
چشمك بزن ستاره
شـــد ابر پاره پاره
شـــــــد ابـــر پاره پاره
چشمــك بزن ستاره
كردي دل مـــرا شـــــاد
تابـــان شدي دوباره
ديدي كه دارمت دوست
كردي به من اشـاره
چشمك بزن ستاره
شـــد ابر پاره پاره
در روز ناپــديـــــــدي
شب روشن و سپيدي
در ابـــرهــــاي تيـــره
چــون نقطــه اميـــدي
پنــــهان شـوي اگر باز
ديدي مـــرا نديــــدي
چشمك بزن ستاره
شـــد ابر پاره پاره
با هـر مسافــــري يار
با دوستــــان وفــادار
شبهاي سرد وخاموش
من خوابم و تو بيــدار
با نـــــور آسمــــــاني
بـــر ما شــوي پديدار
چشمك بزن ستاره
شـــد ابر پاره پاره
برف
بين زمين و آسمان
مثل پر كبوتران
برف مياد ريز و درشت
دانه به دانه مشت مشت
باد به هر طرف وزد
پنبه زني به پا شود
به پشت بام و بر زمين
بر سر و روي آن و اين
از آسمان برف مي باره
دنيا به زير چلواره
برف نشسته بر چنار
بسته به شاخه ها نوار
كاج تنش سفيد شد
ز برف ناپديد شد
سرو كشيده تا كمر
تور عروس روي سر
يك شبه كوه پير شد
سرش به رنگ شير شد
ببين ببين كه ديدني ست
روي هوا پنبه زني ست
بين زمين و آسمان
مثل پر كبوتران
برف مياد ريز و درشت
دانه به دانه مشت مشت
باد به هر طرف وزد
پنبه زني به پا شود
به پشت بام و بر زمين
بر سر و روي آن و اين
از آسمان برف مي باره
دنيا به زير چلواره
برف نشسته بر چنار
بسته به شاخه ها نوار
كاج تنش سفيد شد
ز برف ناپديد شد
سرو كشيده تا كمر
تور عروس روي سر
يك شبه كوه پير شد
سرش به رنگ شير شد
ببين ببين كه ديدني ست
روي هوا پنبه زني ست
ما كار مي كنيم
ما بچه ها آهنگريم
چكش زن باهنريم
چه پسريم چه دختريم
كاركه داريم خوشحالتريم
ما كوچولوها مسگريم
ازمسگرها پركارتريم
چه پسريم چه دختريم
كاركه داريم خوشحالتريم
ما بچه ها قايق رانيم
پاروزني خوب مي دانيم
چه پسريم چه دختريم
كاركه داريم خوشحالتريم
ما كوچولوها نجاريم
با اره تيشه كار داريم
چه پسريم چه دختريم
كاركه داريم خوشحالتريم
ما كوچولوها نانوائيم
پركارتر از نانواهائيم
چه پسريم چه دختريم
كاركه داريم خوشحالتريم
ما كوچولوها پركاريم
با هر چيزي ما كار داريم
چه دختريم چه پسريم
كاركه داريم خوشحالتريم
درخت
به دست خود درختي مي نشانم
به پايش جوي آبي مي كشانم
كمي تخم چمن بر روي خاكش
براي يادگاري مي فشانم
درختم كم كم آرد برگ و باري
بسازد بر سر خود شاخساري
چمن رويد درآنجا سبز و خرم
شود زير درختم سبزه زاري
به تابستان كه گرما رو نمايد
درختم چتر خود را مي گشايد
خنك مي سازد آنجا را ز سايه
دل هر رهگذر را مي ربايد
به پايش خسته اي بي حال و بي تاب
ميان روز گرمي مي رود خواب
شود بيدار و گويد اي كه اينجا
درختي كاشتي، روح تو شاداب
تير و نوا
ز شستم در هوا تيري شد آزاد
ندانستم كجا بر خاك افتاد
پريد آنگونه تير تيزرفتار
كه پنهان شد زچشم ورفت برباد
نوائي در هوا خواندم به جائي
زبان حال دل اندر هوائي
نديدم من چه شد هرگز نديده
كسي با چشم خود سير نوائي
گذشت از اين زمانها تا گذاري
فتاد از من بجايي روزگاري
بديدم تير خود را بر درختي
نواي خويش را در قلب ياري
باغ وحش آسمان
در آن كبود گنبد
هر چيز هست، زيباست
درپرده هاي زيباش
بسيار ديدني هاست
شبهاي پرستاره
تاقي است پر ز تصوير
بزغاله، گاو، ماهي
خرچنگ و عقرب و شير
يك خرس كوچك آن سوش
خرس بزرگ پهلوش
يك جاي آن دو پيكر
جاي دگر ترازوش
يك گله ابر گاهي
آيد به دشت آبيش
گويي كه باغ وحشي
آيد ز دورها پيش
يك اسب سركش آن ور
گرگ و نهنگ اين سو
فيل و پلنگ و آهو
خرگوش و اسب و استر
دنيا چه خنده دار است
باشد عجيب هر جاش
هم اين جهان پايين
هم آسمان بالاش
دنيا همين جهان است؟
يا هر چه هست دنياست؟
در زير آسمان است؟
يا باغ كهكشانهاست؟
عالم كجاست يا چيست؟
آن را كه ديده هر جاش؟
آن را كجاست پايين؟
گويي كجاست بالاش؟
دانسته هاي ما چيست؟
از اين كتاب كيهان؟
دارد كتاب هستي
ناخوانده ها فراوان
نشاني باد
كه ديده باد را؟ از آن
به بچـــه ها دهــد نشان
نديــده باد را كســي
به چشم خويش درجهان
ولي اگر كنـــي نظــر
به دشت و باغ و بوستان
چو مـي خورند برگها
به شــاخه ها تكان تكان
درختها به پيش و پس
شوند خم ســرود خوان
خورند شـاخه ها بهم
چو دستهــــاي مردمان
تمــام اين نشانــه ها
خبــــر دهد درآن زمان
كه باد گشته بي گمان
به دشــت و باغـها وزان
ايران عزيز
!آه ، ايران عزيز
!سرزمين زرخيز
،زده بر سينة خود خاك قشنگت گل سرخ
،گل سرخي كه به رويش خندد
،صبح و هنگام غروب
،قرص سرخ خورشيد
،بر همه پيكر پاكت گلريز
،همه گونه ، همه رنگ
گل سرخ ، گل آبي ، نارنجي ، گلهاي سفيد
صورتي ، زرد ، بنفش
رنگها و بوها
همه سو ، در همه جا
چشمه هايت ريزند
اشكهاي شادي ، در دامن كوه
جويهايت پيچند
همچو گردن بندي ، از در و مرواريد
بر گلوي كوهسار
رودهايت افتند
همچو سيمين زنجير
از سينة كوه تا به پاي دره
ابرها مي افتند
بر گل و گردن كوه ، چون لحافي از خز
كوه را مي پوشند ، روزهاي بسيار
و سپس مي ريزند
اشكهاي شادي
اشكهايي كه ره آورد هزاران درياست
هر يك از قطرة آن اشك تمام دنياست
هر درخت ميوه
با چنان باروري
دستهايند كه نعمت به جهان مي بخشند
گوهر جان به زمين مي پاشند
پرتقال و ليمو
سيب و گيلاس و هلو
گوجه و آلبالو
خوشه هاي انگور، خوشه هاي خرما
به و انجير و انار و ازگيل
توت و گردو و شليل
رنگ و بوها ، مزه ها
همه سو ، در همه جا
كوه پر نعمت تو
نه فقط هست درونش كانها
هست در دامانش
جلوه گاه گل و هرگونه گياه زيبا
پرورشگاه بسي ، خوردني هاي لذيذ
والك و كنگر و ريواس و زرشك
ميوه هاي وحشي
ته و گيويج و تمشك
داري اي كشور ما
همه چيزي ، همه جا
كوه و دشتت همه آبشخور جاندار مفيد
كبك و قرقاول و درنا ، تيهو ،
غاز و مرغابي و دراج و كرك
گاو كوهي ، بز كوهي ، آهو
مي خرامند به دشت
مي خرامند به كوه
كوه هاي زيبا
كه چه بسيار از آنها
شده پوشيده به زير
علف و جنگل سبز و انبوه
توي درياهايت
هست نعمت بسيار
ماهيان ، ميگوها
همة آبزيان
در پي قوت و غذا
شاد مشغول شنا
توي درياي خزر ، يا به بحر عمان
يا كه در آب خليج
آن خليجي كه بود نام دل انگيزش فارس
نام زيباي مقدس
كه برازنده تر از هر نامي ست
تا جهان باقي و دريا و خليجي باقي ست
در كوير خشكت
گر بود ريگ روان
گله گله حيوان
گور خر ، از همه گونه آهو
روز و شب در طلب آب و علف مي جنبند
يا پي گشت و گذار
پرسه زن در همه جا روز و شب اند
!آه ايران عزيز
!سرزمين زرخيز
،تو به ما ثروت سرشار فراوان دادي
،هر چه نعمت به جهان يافت شود
تو به ما مردم خوشبخت چه آسان دادي
نفت ، دريا دريا
كوه كوه ، آهن و مس
همه جان كان ذغال
همه كانها ، همه جا
چه به شرق ، چه به غرب
چه جنوب ، چه شمال
!آه ايران عزيز
!سرزمين زرخيز
!تو چه زيبا هستي
،از دو سو بر دريا
راه خود باز كني
سر به دريا زده اي
پا به دريا كردي
داده اي جان در آغوش خود اين مردم خوب .
مردمي خوب و صبور
مردمي عاشق و دلباختة نوع بشر
مردمي انسان دوست
مردمي ايراني
مردمي عاشق تو
عاشق ميهن خود
عاشق كشور ايران عزيز
!سرزمين زرخيز
،سرزميني كه به فرهنگ جهان خدمت كرد
به هنر رونق داد
علم و دانش گسترد
مولوي ، سعدي و حافظ پرورد
زاد فردوسي را
زاد و پرورد به دام خيام
كه ازو هست به هر گوشة اين عالم نام
زاد بيروني را ، بوعلي سينا را
پرورش داد هزاران دانا
اين زمين پاكان
زادگاه مردان
مهد رادان جهان
خاك گردان دلير
پهلوانان چو شير
شير بر كف شمشير
سرزمين يزدان
مرز ياران اهورامزدا
جاودان خاك خدا
كه همه چشم طمع دوخته اند
از درون و بيرون
به همه نعمتهايش
با دهانهاي حريص
پنجه هاي دشمن
بوده و هست هميشه خون بار
كه اگر خواب بمانيم ز ما مي گيرند
مي ربايند به زور
يا كه مي گيرند با مكر و فريب
آنچه داريم و براي خود ماست
مال ما يك يك ايرانيهاست
تا شكمهاشان را سير كنند
پنجه هايشان را چون شير كنند
پس از آن حمله برند
كشور ما و همه ثروت ما را بخورند
ما بمانيم گرسنه
سپس از ناچاري
بي اراده بدهيم
آنچه از ما خواهند
همچو بره ببريم
آنچه فرمان بدهند
در چنين روز سياه
كه غم ما و تو را خواهد خورد؟
غم آنها كه پس از ما هستند؟
پس زما خواهي دانا باشيم؟
مردمي زيرك و بينا باشيم؟
با كفايت، پر دل؟
نهراسيم براي حفظت
ز خطر يا مشكل؟
!آه، ايران عزيز
!سرزمين زرخيز
!تو چه زيبا هستي
!چه فريبا هستي